در کوچه باغ احساس،
وقتی قدم به خِش خِشِ برگهای خزان می سپارم..
فاصله ها میان من و تو طبل جدایی میکوبند
و ما را تا مرز جنون همراهی میکنند..
اینک دل به دست سرنوشت می سپارم
شاید..!!
شاید روزی خاکسترمان در دستان کوزه گری ماهر
به هم پیوند خورد
و اثری جاودانه برجای گذارد..
تردید نکن
روزی این حقیقت تلخ فرا خواهد رسید..
سراب..ش.ن
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 25 تیر 1401 14:17
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
محمد مولوی 01 شهریور 1401 00:39
محمد مولوی 01 شهریور 1402 00:15
سلام و درود
زادروزتان مبارک