شد نیازم دیدن هر روزهء رخسار تو
هر کَرَت* چینم گلی از دامن گلزار تو
چینه** سازم گرد گلزارت ز عشق و جان خویش
تا بجز من نگذرد کس از سر دیوار تو
جان کنم حائل میان درد و نازک پیکرت
تا شود ناکام درد از دادن آزار تو
هوشم از سر می پراند شوق پرپر کردنت
در میان بستری در لحظهء دیدار تو
میرود در دم جوانی ام به همراه بهار
تا برافتد پیش چشمم پردهء اسرار تو
داده ایی عمری که اوجش رشک انس و جنی است
مقتدر، زیبا ، لطیف بر تارک شخسار تو
لیک برق آسا ؛ جوانی خاک پیری میشود
تا شود آگه جهان از راضی و رفتار تو
خلق باشد واقف اینک بر من و حال دلم
تا نیوفتد از هوا کس در ره دشوار تو.
سیدرضاموسوی راضی
غزل در بحر رمل مثمن محذوف
*کَرَت = دفعه؛ بار
** چینه = دیوار
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 14 اسفند 1401 09:02
درود بزرگوار ا
سیدرضا موسوی راضی 15 اسفند 1401 03:30
????????????❤
????????????????????????????????
درود و سپاس امیرخان عزیز، لطف دارید.
کتایون رها 14 اسفند 1401 11:29
خلق باشد واقف اینک بر من و حال دلم . . . خلق باشد واقف اینک بَر من و احوال من !!
تا نیوفتد از هوا کس در ره دشوار تو
سلامی چو بوی خوش آشنایی
کلک هنرمند و اندیشه ای ناب این چنین غزل نابی را رقم میزند
آسمانت بی غبار . . قلب ات از هر غصه دور
سیدرضا موسوی راضی 15 اسفند 1401 03:38
درود بر شما بانو جان.
نظر لطف و عنایتتان را سپاس.
وقوف خلق بر من و احوال من تکرار یک مورد است و آن هم حال من است که باز میگردد به آنچه در سر و عقل من میگذرد و حال دل سوای حال من است چرا که عقل و دل دو پدیده ی کاملا مجزا هستند و در مقوله ی عشق این دو همواره در ستیز و تقابل با یکدیگرند و به عمد حال من و حال دل آورده شده تا سوایی این دو تبیین شده باشد. از نگاه پرمهر و توجه شما صمیمانه سپاسگزارم.
کاظم قادری 14 اسفند 1401 16:28
سلام و درود
غزل زیبایی بود مرحبا
من بیت هوشم ....نپسندیدم به نظر حقیر پر پر کزدن معشوق که به گل تشبیه شده نازیباست البته من مفهوم کلی بیت را میفهمم و از انتظار و عطش و شدت علاقه و لحظه ی دیدار و شوق وصل و...حکایت داره اما در مجموع به نظرم کمی پایین اوردن رابطه ی علی و معلولی عشق ناب است
من همچنین واژه ی شخسار رو هم نپسندیدم و واژه ی کرت به نظرم واژه های امروزی تر برازنده ی شعر امروزیه
به هر صورت اگر از واژه ی من استفاده کردم چون نظر شخصی اینجانبه و عمومیت نداره چه بسا دیگران با نظر بنده ممکنه مخالف باشند که قابل احترامه
در کل غزلتون زیبا و توانایی شمارو میراسند که تبریک میگویم
سیدرضا موسوی راضی 15 اسفند 1401 03:48
درود و سپاس بیکران جناب قادری عزیز.
از بذل عنایتی که فرمودید صمیمانه سپاسگزارم.
آنچه در خصوص نکته ی مورد توجه شما بایستی بعرض برسانم عینیت موضوع در حد شوق و آرزویی دور از دسترس است. شوق پرپر کردن یار در بستر نهایت یکی شدن و نزدیکی عاشق و معشوق را تداعی میکند که این غایت آرزوی عاشق است که این اجازه را پیدا کند که همواره در حد آرزویی غیرقابل دسترس باقی میماند.
لطف نگاه پرمهرتون ستودنیست و از این بابت مجددا مراتب سپاس خودرا بعرض میرسانم.
سیدرضا موسوی راضی 15 اسفند 1401 04:05
در خصوص واژه ی کرت بدون تشدید از لحاظ بروز بودن زبان شعر حق با شماست ، لیکن یکی از رسالتهای شعر و ادب حفظ فرهنگ است و در این خصوص ناچارم به ذکر یکی از شهرهای قسما بپردازم که ایجاد دگرگونی در واژگان بیگانه توسط ایشان بوده و هنگامی که ناچار به استفاده از واژه ایی میشده اند هرگز آنرا به شکل وارداتی آن بکار نمی برده اند. این واژه که در اصل عربیست و دارای تشدید است بصورت بدون تشدید در آمده و مورد استفاده قرار گرفته است و امروزه در بخشهایی از اصفهان که واژگان اصیل فارسی همچنان در گویش مردم جاریست این واژه ایی روزمره است ، همانند چینه به معنای دیوار.
بنظرم بد نیست برخی از واژگان در گویش و نگارش حفظ شوند و نگذاریم از خاطر بروند.
باز هم از نگاه نقاد و مهربانیتان سپاس دارم.
کاظم قادری 16 اسفند 1401 12:11
سلام و درود
سپاسمند از توضیح مبسوطتون
ماهم در زبان کردی کرمانشاهی از کرت به معنی دفعه و بار استفاده میکنیم