دنیای شعرهای من
قایقیست با بادبان های برافراشته
بر اقیانوسی از ناز نگاهت
که خورشید در آن شنا می کند .
پروانه ها از پیله می رهند
گرداگرش می رقصند
بنفشه ها رنگ به رنگ می شوند
مهتاب دور صورتت هاله می زند
نسیم در گیسوانت حرکت می کند
طبیعت خسته ،از سیمای تو
پلک می گشاید به روی آفتاب
تا آرزویی برای رسیدن تب کتد
بوسه ای بر گونه ها جا خوش کتد
دامنه خیال تو
در ذهن خواب و بیدارم رنگ بگیرد
نام تو در خواب هایم مثل رویا بخزد
در دنیای باغچه ها
در سرزمین رویاها
سوسن ها و یاسمن ها و سارها
در پیراهن سپید زمستان
با من و تو
در بستر باغچه آرامش یابند
و هر غروب تو ...
با سبدی پر از گل های وحشی رنگارنگ
تکرارشوی
بازگردی به دامن شعرهای من
با رویایی از شراب ارغوان
تا خورشید از سقف آویزان شود
گل های کاغذ دیواری خانه
شکوفه دهند
در چشمان سیاه تو
تا من هم بسرایم
شاه بیتی از تو
از چشمانت
که همیشه بر امواج شب
شناور است
آن گاه من شاپرکی شوم با تو
که حقیقت را
در خواب ،رویا می بیند .
mahi.liz
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 28 آبان 1401 10:04
سلام ودرود
جواد صفری 30 آبان 1401 22:41
درود بر شما و سپاس