دل که دل داده ی عشق تو وچشمهای تو بود در پی معنی و تعبیر زرویای تو بود
سوخت چون شمع که شاید تو به سویش آیی روز و شب منتظر لحظه ی دیدار تو بود
گفت شاید به نظر آید و محبوب شود آنکه دائم به دلش ذکر تمنای تو بود
بی دلیل نیست اگر در ره تو جان بازد آنکه در عشق تو هم کشته و شیدای تو بود
جان چه باشد که ز این بنده ی خود جان خواهی عمر طی کرده به امید که جانان تو بود
خوش بود گر که به نزد تو قبولش سازی آنکه عمری ز پی ساحت والای تو
کاشکی یک نظر هم سوی دل ما میکرد آنکه دائم نظرش بر رخ زیبای تو بود
جنتت نیست مرا ذره ی میلی بی تو چه کند آنکه فقط در پی مرضای تو بود
به تقرب نرسد آنکه ندارد اخلاص خا لصش کن تو اگر بند ه ی تنهای تو بود
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 14 آذر 1401 08:41
درود بزرگوار ا
منوچهر کشاورز 15 آذر 1401 10:23
سلام .ممنون از توجه شما .موئید باشید انشاالله