کبوتر دل من ز لطفت نومید نیست
نشسته بر لب بومی که جای تردید نیست
به فکر فتاده که ماندگار شود در کویت
ز غیر آئین عشق تو هیچ آئینی نیست
خودت به تک تک دانه های مهر عادتم دادی
نگاه من به دست سخاوتی بود که خالی نیست
چنان رسیده به وجودم حرارت عشقت
که قطره قطره شوم آب چو شمع کافی نیست
خوشا به حال کبوتری که خطاب ز تو شنود
بمان به بام دلم که به عشق تو جای تردیدی نیست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 20 دی 1401 14:00
سلام ودرود