چو آهوی به چشمانم نگاهش ناز و ممتد بود
که مهرش بر دلم افتاد در آن حدی که بی حد بود
چو صیادی که صیدش را به سوی دام میراندش
دل،راندش به آن سوی که با این دل هماهنگ بود
خیالم رفت با ما هم که زین پس الفتی دارد
ندانستم ،صیادی به حال صید در بندش چه بی رحم بود
ز شوق عشق تو بودش که دل در دام افتادش
که می جست دل چو آهوی ز آن دامی که صیادش بی غم بود
خدایا پرس از معشوق که او صید دل ما کرد
تو را گر میل عشق او نبود دامت به راهش از چه گستر بود
بگفتا صید ما از عشق ما بر دام افتادش
کدام صید از شکار آن دل عاشق خوشتر بود
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 22 دی 1401 14:00
سلام ودرود