تو علامت سئوالی توی ذهن ساکت من
که جواب یک نیازی به وجود عاشق من
تو چه ساده و صمیمی چو زلال چشمه ی عشق
که زدودی این عطش را ز کام تشنه ی من
تو بگو کدام اعجاز به جان من نمودی
که تو را باورت کرد این دل ساده ی من
به تفائلی که یک شب بزدم به شعر حافظ
که چنین داد پاسخ که توئی طالع من
منتظر ماندم شاید به سخن درائی گوئی
به زبان خود بگوئی که شدی عاشق من
خود بیا قضاوتی کن به خلوص عشق پاکم
که بیرزد آنکه گوئی، برای زنده بودن
که توئی بهانه ی ،من
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 29 دی 1401 18:51
سلام ودرود