زخم ناسور
گاهی این دیده پر از دغدغه ی دیدار است
لابه ها دارد و می جوشد و همچون نار است
نوشخندت دل و دین، صبر و قرارم برده است
دیرگاهی شده قلب تو پر از اصرار است
باید از برق دو چشم تو فقط بگریزم
دل آشفته پر از وسوسه و افکار است
مثل مژگان پر از ژاله ات از تنهایی
زخم ناسور، نمک خورده و پر از خار است
کاش این مرتبه پروانه شوم تا بپرم
حیف، صد حیف نصیبم همه جا دیوار است
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 11 اسفند 1401 08:41
.مانا باشید و شاعر
علی معصومی 11 اسفند 1401 09:26
کاظم قادری 11 اسفند 1401 09:36
سلام و درود
بسیار زیبا بود
کار شده و پخته و دلنشین چه از حیث معنا چه از منظر چینش واژگان
تبریک میگم
دکتر سیدمحمدرضا لاهیجی 11 اسفند 1401 19:06
سلام و درود ادیب گرانقدر
آن به آن موفق تر و شاعرتر باشید بزرگوار
حفیظ (بستا) پور حفیظ 12 اسفند 1401 13:39
درود به قلم وشرفتان
اسماعیل سهامی 12 اسفند 1401 20:10
درود بر شما
شروع بسیار زیبایی داشتید.
حسن مصطفایی دهنوی 14 اسفند 1401 14:29
درود ها بانو
بسیار عالی است
سربلند و پیروز باشید