به تنهایی چون به آرامش رسیدی در کار راز
در اشتیاق آن حاجتی از خدا باش در اوج نیاز
به هر ره که رفتم همان خوش گوی از محبت
کجا تواند خدایا همچو تو باشد مهربان دلنواز
سخن می گویند ناپخته آن ظاهر بینان عالمی
چشم بسته کی ببیند درب لطف خالقش را باز
عجب از مردمی دارم با حال و هوای مشوش
ره نرفته را باز آیند و بگویند از سوز و گداز
به کاری چون شدی تلاش فراوان بنمای به ره
مکن اندیشه شوقت بی حاصل بود و دور و دراز
این سخن بوده خامی که زحمت بی مزد بماند
تا خدا یارست ز الطافش از وجودت نقشها بساز
( تشکر فراوان میکنم از اساتید بزرگوارم که این شعر را از شاگرد قبول کردند)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 07 اسفند 1401 13:02
درود بزرگوار ا
فرهاد احمدیان 07 اسفند 1401 19:03
سلام و عرض ادب خدمت جناب عاجلو تشکر فراوان از لطفتون درود بر شما
دکتر سیدمحمدرضا لاهیجی 17 اسفند 1401 10:10
سلام و درود
روز خوش
قریحه خوبی دارید برای اعتلای این قریحه بهترست آنرا جهت دهید و دارای چارچوب بفرمایید، چارچوب شعر منظوم یا به قول بعضی افراد کلاسیک عروض و آگاهی از صنایع و بدایع است، پیشنهاد میکنم وقت صرف و کتاب عروض و قافیه دکتر شمیسا یا دکتر ماهیار را مطالعه بفرمایید
اساتید با عرض معذرت صحیح نیست
اصل کلمه استاد عربی و مصادره به مطلوب و استاذ است
در عربی جمع آن میشود اساتیذ اما چون در زبان فارسی ما جمع مکسر نداریم
جمع استاد، میشود استادان
سلامت باشید