«عالم ویرانه»
دوش دیدم عالمی ویرانه بود
روبهی مکّار در این خانه بود
جان اسیر دیو جان گردیده بود
خانه خالی از گل و پروانه بود
ناز لیلی را خریداری نبود
عشق مجنون قصّه و افسانه بود
عالم مستی خریداری نداشت
چون تهی از باده آن پیمانه بود
مرشد میخانه در بند و اسیر
قفل جهلی بر در میخانه بود
هدهد دانا اسیر جغد شب
جغد شب یک مرشد فرزانه بود
شعله ور می شد حسد در شام تار
کینه و بغضی در این کاشانه بود
جغد شب ساکن میان باغ گل
در خرابه بلبل مستانه بود
گشته بود آشفته بازاری پریش
عاقل و فرزانه هم دیوانه بود
«مخلص صادق» هوا بس تیره بود
خانه ی دلها همه ویرانه بود
پنجشنبه99/8/8
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 10 اسفند 1402 12:18
سلام ودرود
محمدهادی صادقی 10 اسفند 1402 23:57
درود و سپاس
محمود فتحی 13 اسفند 1402 07:42
سلام دوست گرامی تاجغد برسربام نشسته باشد عالم ویرانه تر خواهد شد