میان شعر و غزلها حضور تو کم بود!
و قامت قلم من بدون تو خم بود...
نبودی و شب و روزم به گریه سر میشد...
میان خنده هم حتی همیشه ماتم بود!
من و خیال و هوای نوشتن از عشقات
از اینکه قبل تو احساس من فقط غم بود!
تو سیبسرخ جنانی که منعِ از تو شدم...
و در نگاه تو شیطان و قلبم آدم بود!
اگرچه زخم زبانت برای من چون درد...
ولی نگاه خمارت همیشه مرهم بود!
آهای قاتل معروف شهر اشعارم...
میان شعر و غزلها حضور تو کم بود!
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 09 اردیبهشت 1403 09:45
محمود فتحی 10 اردیبهشت 1403 20:26
درود برشما