«اندیشه ی نو»
نوروز آمد کی شود نو خانه ی ما
آتش زده اندیشه در کاشانه ی ما
اینجا نمی بینم دلی سرشار از عشق
از باده پُر باید شود پیمانه ی ما
رندان کجا رفتند اینجا شام تار است
خالی شد از مستان ببین میخانه ی ما
صیّاد خود صیدی شده زندانی جهل
مرغی نباشد تا خورد از دانه ی ما
غم دارد این دل دیده هایش غرق خون است
بار غمی را می کشد این شانه ی ما
با تیغ کین آلاله ها را سر بریدند
در این خزان خشکیده شد ریحانه ی ما
ریگ بیابان قیمتی گردیده امروز
دیگر نباشد قیمتی دُردانه ی ما
ما در کلاس درس خود مردود گشتیم
درسی شود آینده این افسانه ی ما
گر شمع سوزانی فروزان باشد امشب
شاید بچرخد گِرد آن پروانه ی ما
ای «مخلص صادق» رها کن فکر دیرین
ورنه شود ویرانه جانا خانه ی ما
سه شنبه ۱۴۰۲/۱۲/۲۲
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 04 فروردین 1403 07:49
سلام ودرود
محمدهادی صادقی 04 فروردین 1403 18:19
درود
محمود فتحی 08 فروردین 1403 07:45
سلام درود