وقتی بوی جوی مولیان آید همی را خواندیم
خود را در کوچه پس کوچه های بخارا در پی رودکی یافتیم
که سر گشته و شیدا ره می سپردیم
خود را به بلخ رساندیم تا
جلال الدین محمد مولوی را بجوییم
که او در قونیه بود:
"بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند "
پس خرامان و شیدا رفتیم تا
رسیدیم به کوچه باغ های توس
نغمه شیرین فردوسی پاکزاد در گوشمان زمزمه می کرد:
"بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی "
پس ره سپردیم تا به دروازه های پاسارگاد رسیدیم
آرام جای آن بزرگ را دیدیم و بر ستونی نیمه افراشته خواندیم:
منم کوروش شاه هخامنشی!
به پارسه رسیدیم و شکوه ویرانه های تخت جمشید مجذوبمان کرد
داریوش بزرگ را دیدیم که می گوید:
"اهورامزدا این کشور را
از لشگر دشمن ،از خشکسالی و از دروغ پاس دارد"
حالی خوش داشتیم که
آوازی کهن را شنیدیم که سعدی می خواند:
"درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند"
به ناگه خود را در جمع یاران دیرین پارسی یافتیم
چه نشاطی بود و چه شوری!
در نیمه ی روزی چنین خیال انگیز و طربناک
خروشی بر آمد ز شیراز کهن
که نغمه ی حافظ داشت:
"از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند"
پس مشتاقانه بدان سوی شتافتم
و همچنان آوازی در گوشمان بود :
"بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم"
غلامرضا انعامی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 09 آبان 1402 10:23
غلامرضا انعامی 11 آبان 1402 00:21
درود و سپاس از توجه تان.
سروش اسکندری 09 آبان 1402 10:43
جناب انعامی سروده ای زیبا از شما خواندم
غلامرضا انعامی 09 آبان 1402 12:33
درود و سپاس بزرگوار.
حفیظ (بستا) پور حفیظ 12 آبان 1402 21:22
درودها جناب انعامی بزرگوار بسیار زیبا و دلنشین بود
غلامرضا انعامی 13 آبان 1402 21:11
درود و سپاس از مهرتان.پاینده و شاد باشید.