3 Stars

... و حالا شاعری!

ارسال شده در تاریخ : 19 تیر 1402 | شماره ثبت : H9425563

شنیدم شعر می‌گویی در این شب‌های بارانی
تو از کی این همه شاعر شدی، حالا چه می‌دانی؟

چه می‌دانی تو از رسم عجیب زندگی، زیبا
و از آیین احساس و غم یک عشق پنهانی!

شنیدم حرف دیشب بود؛ تو و جشن و دل و پاییز
نبودی خوب من اهل ضیافت‌های عرفانی!

به یادت هست چشمانم پر از شوق شکفتن بود؟
به تو گفتم بیا سمت غزل با من به مهمانی!

ولی آن شب تو خندیدی و گفتی عشق بیهوده‌ست
و حالا شاعری، مثل رفیق ماه می‌مانی!

بگو آخر چه چیزی در درونت اتفاق افتاد
که این‌گونه دگرگون شد وجودت لحظه‌ای آنی!

ببین من از صمیم قلب به تو تبریک می‌گویم
شکوه این تولد را در این شب‌های بارانی!


شبنم حکیم هاشمی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 60 نفر 83 بار خواندند
امیر عاجلو (21 /04/ 1402)   | قاسم لبیکی (21 /04/ 1402)   | حفیظ (بستا) پور حفیظ (21 /04/ 1402)   | شبنم حکیم هاشمی (22 /04/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (21 /04/ 1402)  قاسم لبیکی (21 /04/ 1402)  حفیظ (بستا) پور حفیظ (21 /04/ 1402)  
تعداد آرا :3


نظر 1

شاعر نظر دهی برای این شعر را غیر فعال کرده است.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا