3 Stars

دیدار یار

ارسال شده در تاریخ : 30 تیر 1402 | شماره ثبت : H9425691

غروب آفتاب است  و هوا از ظاهرش پیداست
که دلگیر است  مثل جمعه های سابق و شیداست

دعای عهد، ندبه،آل یاسین در فراق کیست
کسی می داند این دلگیرِعصرِ جمعه بودن، چیست؟

کسی اصلاً به فکر غربت مهدی زهرا نیست
کسی در فکر آن شمس الضُحای آل طاها نیست

همه دنبال حاجت،سر به جیبِ غم فرو کرده
همه در فکر دنیا، شکل قارون، شکل یک برده

صدایش می زنیم  آقا بیا، ما منتظر هستیم
به ظاهر جمع ماندیم و به  باطن  منکسر هستیم

ونامی نیست از او،او زمینگیر  بیابان است
ولیِّ عصر در تهران، فقط   نام خیابان است

نه در تهران که،نامش بر زبان هیچ غیری نیست
اگر هم هست ورد است  و در  آن هم  هیچ خیری نیست

به زانو سرنهاده این همان مظلوم  سردار است
که گاهی روضه اش کوچه است و گاهی میخ و مسماراست

شبی پلکی بهم ننهاده و با گریه بیداراست
چرا چون فاطمه یادش  میان درب و دیوار است

شبی پلکی بهم ننهاده طفلی تشنه ی آب است
گلوی اصغری پاره است و بر دستان ارباب است

بیابان یک نشانی داشت  آن خارمغیلان بود
رقیه پا برهنه می دوید و عرش گریان بود

و حالا حضرت آنجا  قصه ها با خار می گوید
و خار از شرم می گرید و تاعقبی نمی روید

عزادار علمداری است کز اسبش به زیر افتاد
.وشعری سوخت بیتی رفت و مصراعی نظیر افتاد

هزار و سیصد و اندی است داغ از داغ می روید
هنوزم حضرت آنجا یک نشان از یار می جوید

هنوزم نعش اکبر را به دوش خویش افکنده است
هنوز م یاد  هفتاد دو ماه و شمس تابند ه است

هنوز از آن بیابان آه زینب می رسد بر گوش
که اصغر روی دستانش و نعش اکبرش بر دوش

هزار و سیصد و اندی است سیلی می خورد از ما
هزار و سیصد و اندی است نقص از ماست درد از ما

هزار و سیصد و اندی است مشتاق است برگردیم
ولی ما همچنان سرگشته دور خویش می گردیم

چرا با این حساب حضرت هنوزم فکر و یاد ماست؟
چرا پس خیمه اش جای دل ما در بیابان هاست

چرا اینقدر ماها ادعا داریم و تو خالیم
و بر کبر و غرور خویش می نازیم و می بالیم

به مصداق کدام آیه جدا افتاده ایم از هم
و از غربال می افتیم و ملحد میشویم از دم

چرا ما کمتر از یک جرعه آبی تشنه وصلیم
و اصلا  از چه نسلی از چه قومی از کدام اصلیم

هنوزم کل ارض کربلا و روز عاشوراست
و او لبیک هل من ناصرِ بی یاورِ  آقاست

شب جمعه،حرم،کرببلا  رطلی گران دارد
همین جام لبالب را، همینجا جمکران دارد

  همینجا از همین ایوان،منار جمکران پیداست
ولی مجنون  یکی مانده،که آنهم عاشق لیلاست

من و ما و همه عالم،همه در خواب و تشویشیم 
که گاهی شکل مرتاضیم و گاهی شکل درویشیم

پی رقص سماع و هیچ و پوچ مکر دنیاییم
وبعضاً تشنه لب، در ساحلی در سوگ دریاییم

کسی با ما نگفت حضرت جوار قلبِ بِشکسته است
نگفت اصلا کسی،درب سعادت روی ما بسته است

نگفت اصلا کسی بامن چرا توفیق دیدن نیست؟
و یاتوفیق سلب است و هنوزم نوبت من نیست؟

چه سری بین عاشورا و بین حضرت یار است؟
طهور حق‌  در آن روز است و عاشوراش  معیار است

هنوزم جای جای کعبه فریاد اَنالمَهدی است
و درد ما نه نشنیدن، که دردِ کبر و بدعهدی است

و ما گم کرده ایم ارباب خود را،مالک خویشیم
شبیه نوکری یاغی، شکستیم و به تشویشیم

و ما گم کرده ایم اصلا هدف را، بنده بودن را
و در غیر فراغ یار،اشک  دیده سودن را

دلم یک کوله پشتی یک رفیق بی کلک میخواست
از آنهایی که قبل از اربعین در حسرت آقاست

از آنهایی که تا اسم حسین آید بریزد اشک
از آنهایی که در مَشّایه،سقا می شود با مشک

از آنهایی که هر یکصد عمود از خویش می پُرسند
که  فارغ گشته اند از خویش  وبا معشوق در اُنس اند

مدام از موکبی تا موکب دیگر، پی یارند
و چون ابر از فراغِ حضرتِ ارباب، می بارند

هدف  پای پیاده اربعین  جز یار جستن چیست ؟
خدایا پای دل میخواهم این پا پای رفتن نیست

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 69 نفر 98 بار خواندند
امیر عاجلو (30 /04/ 1402)   | قاسم لبیکی (30 /04/ 1402)   | دکترمهدی منصورزاده (31 /04/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (30 /04/ 1402)  قاسم لبیکی (30 /04/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا