سامان نظری

دیوانگی

ارسال شده در تاریخ : 01 تیر 1402 | شماره ثبت : H9425334

مرد باش و قانع و خاک زاده باش
بر قله کوه ، طمع تنت را آتش بزند

در جنگل پر از پیچ و خم و عاقلان بد
کویر صاف بر شعورم لطمه ای نزند

عاشقانه راه عمر را بگذر
بر جنگل دل،عشق آتش بزند

سر به زیر باش و همراهم باش
غرور ، زندگی ات را آتش بزند

عاقلانه راه را زندگی کردن
مستی چشم،دل را زخم بزند

بگفتم سر از برف برون بر تا بهار بینی
اما ، کوتاه بینی تو مرا آتش بزند

جامه دیوانگی را چون بر تنت باشد
هزار عاقل نتوان آن را ضربه ای بزند

دنیا را با دوچشمت نه با چشم دلت بنگر
آسمان بدون ستون به سرت ضربه ای بزند

چون یعقوب نبی راه را عاقلانه در پی داشت
یوسف ش چهل سال دوری،بر دلش آتش بزند

زین پس راه عمر خود خواب باشی
این جهل آدمی‌ست خود را آتش بزند