3 Stars

سلف سرویس

ارسال شده در تاریخ : 15 شهریور 1402 | شماره ثبت : H9426313

از وقت ناهار زمان که در رفت
دل کمی ضعف یا که غش رفت

به رستوران رسید و اِستُپ ی کرد
از بوی خوشی که گیج و منگ رفت

از مستی عطر و بوی آن سلف
از نوع مکان که عقل به خواب رفت

دست به سینه منتظر،نگاه به سالن
انتظار کشید و صبر هدر رفت

هرکس که بیامد دست پر بود
نگاهش چون به آنان حرص در رفت

اعصاب که به انتظار تمام شد
پرسید که گارسنش به مرگ رفت

از جمع که یکی بلند جواب داد
عاشق شده ای عقلت کجا رفت

زین کدام جهان فرود نشستی
کلام حق بگو انصاف کجا رفت

از جواب او که حق به جا بود
هیچ نماند و آبرو به باد رفت

بین زندگی یا که آن سلف
یک شباهت،که زمان هدر رفت

آنقدر مست تفاوت ها که هستیم
داشته هامان هرچه بود همه به باد رفت

این بود زندگی آن سلف پر بار
هرچه خواستی بر نداشتی،آن هم هدر رفت

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 72 نفر 133 بار خواندند
امیر عاجلو (16 /06/ 1402)   | پیام منصوریان (16 /06/ 1402)   | محمد مولوی (16 /06/ 1402)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (17 /06/ 1402)   | سامان نظری (18 /06/ 1402)   | قاسم لبیکی (20 /06/ 1402)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :3


نظر 3

  • امیر عاجلو   16 شهریور 1402 12:09

    درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید

    • سامان نظری   18 شهریور 1402 18:17

      سلام جانم مرسی از وقت با ارزشتون

  • قاسم لبیکی   20 شهریور 1402 20:21

    درود فراوان
    بسیار عالی
    سپاس applause

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا