گر دهانی باز شود گوید سخن
زآن کسانی خون خورندُ جان دهن
گر تو یک حرف که هزاران گنه هست
وای کسانی که تو را اطاعت است
وای که روی زین پس این گیتی یه روزی
ای پست سیرت ظالم که زآن آتش بسوزی
ز این دنیا که هرکس راهنما و طالبی هست
محشوری تو در ره آخر ، عمری هست
که هرکس را تو طاعت ها کنی ساز
مسیرت عمق تاریخ ره کند باز
چه درها بر مسرت خورد ، زدند هی
ولیکن فاجعه فکر تو بد پی
تلنگر ها به خرجت صبح و تا شب
بسا عشقی به دنیا قلب و غبغب
چنان محوی که دو دو را چهار است
ولیکن هر جهان را اختیار است
چنان ضرب و مثل ها را فنا داد
که گویی ضرب هر دنیا خطا داد
که او را صاحبی بر هر چه علم است
به یک موجود،بگفتن این جهان هست
نصیحت ها شود بر گرگ تیز رو
ز هر بویی،سری بر دار ، تیز رو
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 22 مهر 1402 09:10
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
حفیظ (بستا) پور حفیظ 22 مهر 1402 12:41
درود عالی بود جناب نظری
سامان نظری 22 مهر 1402 21:35
سلام مچکرم
سیاوش دریابار 24 مهر 1402 09:10
مصدر هستی
ای مالک دو هستی از مست مصدر هستی
هر دو یکی نشان است ماه صفر نباشد
من خورده ام می ناب با زلف یار بی غش
دریا چو نور دیده شوق سفر نباشد
با سلام
تکریم و احترام
شعر زیبایتان را خواندم
بسیار مناسب بود
مانا قلم سبزتان
پیروز و جاودان