ای جهان دورِ تو بد از نفس انداخت مرا
پَرَم از تیغ بزد ، در قفس انداخت مرا
ته این قصه پر از غصه و غم نیست مگر؟
دو وجب خاک ، جز این قصه ی ما چیست مگر؟
زِ زبان سر نزند شرح پریشانی من
بختِ بد مُهرِ سیاهش زده پیشانی من
درد من آی جهان ، خنده برانگیز تو بود
زخم پشت کمرم از قمه ی تیز تو بود
می روم محض جدالت ، نفسی تازه کنم
می روم زور تنم را به تو اندازه کنم
خسته ام از تو به جای همه ی آدم ها
《بازهم می روم از شهر تو اما تنها》
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 26 تیر 1402 10:50
سلام ودرود
قاسم لبیکی 26 تیر 1402 23:52
درود فراوان شاعر گرامی
بسیار عالی
محمد علی رضا پور 27 تیر 1402 22:20
سلام و درود تان
محمد علی رضا پور 27 تیر 1402 22:20
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود
به مناسبت ماه محرم حسینی،
در صفحه ی شعر "حسینیه ی مجازی"
(آخرین شعر فعلی بنده در سایت)
حسینیه ی مجازی تشکیل داده، در انتظار اشعار و مطالب مرتبط
شما بزرگوار هستیم.
یا حسین
حفیظ (بستا) پور حفیظ 03 امرداد 1402 19:07
سعید نادمی 10 امرداد 1402 09:39
درود بر شما
زیبا سرودید .