گذرانده ام همه عمر را به پای تو عبث
جبران نشود ، نه برآید ز من فعل خبث
آه، دعای هر شبم بود ، زیارت روی مه ات
من وتو ما نشدیم،هستی ام رفت به ره ات
ماندنی نبودی،سنگ زدی چرا برکه آرام مرا؟
بد عهد ، فزون کرد ، سستی عهدت آلام مرا
چهره پرست را چه به دانستن قدر دل صاف
من در طلب تو بودم ، تو با دل من در مصاف
تو را من تمامم،رواست زند این خسته رگش را
وای به حال چوپانی که گرگ برده دل سگش را
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 15 دی 1402 15:02