بر خلاف ِ رود ِ جاری میزنم پارو به آب
تا در این جبر ِ زمان راهی به جایی وا کنم
یکّه و تنها در این آوردگاه زندگی
می زنم پارو که شاید رود را دریا کنم
***********
با شب ِ گیسوی ِ تو یلدا نمی خواهم دگر
با طلوع ِ روی ِ تو فردا نمی خواهم دگر
شب چه کوتاه است چون زلف ِ تو آویزان شود
مثل اقیانوسی و دریا نمی خواهم دگر
***********
عید ِ من تازه ترین روزم تویی
شعر و شوری، سازی و سوزم تویی
نام ِ تو تحویل ِ سال و قرنهاست
جشن ِ آغازی و نوروزم تویی
*********
ایمان به سقوط باعث پرواز است
پایان ِ تمام ِ کارها آغاز است
از پنجره های بسته دلگیر نباش
در قلب ِ گِرِه همیشه راهی باز است
***********
تهران شده تزیین به بقالی ها!!!
زیبا شده با ساختمان خالی ها!!!
این شهر پُر از یأس چه با خود دارد
خشکیده در آن ریشه ی خوشحالی ها
*********
سر سبز تنت ،شمال مرطوب تویی
اهواز منم ، تنم همه گرد و غبار
یک توده ی ابر خود به سمتم بفرست
باران بزن و به شهر خشکم تو ببار
*********
با یک گُلِ سرخ، باغ را می بینم
در سینه ی لاله ، داغ را می بینم
آن ماه که بَر شکوهِ خود می نازد
در چهره ی او مُحاق را می بینم
********
هوا صاف است اما گرد دارد
درخت سبز ، برگ زرد دارد
همه گفتند با هر نوش، نیشی ست
درونِ عشق و حالت درد دارد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 05 بهمن 1402 18:21
!درود