مردی به سان من
بی حرف مرده است .
غم تیره رسید از راههای دور
میزد از تازیانهاش قاب دل شکست
سرخوش از رستن از فتح آمده از راه
این تن شکسته ،شنیده رنگ غم
در این شکست دل
از هم گسسته این فرقه بیدین حلم
تنها صدای این کاغذ بیباک
گوش آدمی به نوشته میآراید
با جوابی دردناک
غم تیره رسید از راههای دور
میزد از تازیانهاش تاب دل شکست
چون پنگ بی سران،
لغزاندن در هر دم ، پایم
در این اشعار در هم افکارم
دردی عجیب میدهد آزارم
حرفهای رنگ شده از روی عقدههای شب
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 05 دی 1402 09:48
درود بر شما
فرامرز عبداله پور 05 دی 1402 13:22
درودبرشما جناب علیپور عزیز
بسیارزیباودلنشین بود
آفرین برشما وقلم توانمندتان
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
????????????????????????????
????????????????????????
????????????????????
????????????????
❤❤❤
????????
????
محمد جواد علیپور 15 دی 1402 07:55
درود بر استاد عبدالله پور بسیار متشکرم