هرگز نبود مرا دلیل، حاصل از این زندگی ????
تحریم بود همه ام ، محکوم به این زندگی
از راه رسیدی ای غریبه از بهر آشنایی
از عطر، ناب، تنت، روح، جسمم گرفت رنگ تازه ای
باز شدن چشمان من گویی که شد، معجزه ای
آغاز شدم باتو، در اوج دلواپسی
راز نهان در دل من تو روشنی دیده ای
به از این نیست دگر هیچ ، بهانه ای....!
ناز کنان، پاورچین امدی به دل نشستی
راز نهانی، دلم اکنون تو صاحب خانه ای
جزتو جواب نیست مرا از بهر زندگانی
دارای اختیاری چهار زانو به دل نشستی
دگر خود مختاری بنشین خوب نشستی
یعقوب پایمرد
یعقوب پایمرد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 01 اسفند 1402 10:17
یعقوب پایمرد 01 اسفند 1402 12:29
درود جناب عاجلو بزرگوار مانا باشیدونویسا
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 02 اسفند 1402 23:36
سلام و درود گرامی وبزرگوار
بسیار زیباست
بهره بردم
قلمتان ماندگار
☄️????????????????????????????????????☘️⭐
یعقوب پایمرد 06 اسفند 1402 12:26
سلام ودرود سپاسگزارم از لطف شما بزرگوار که در واقع همراه با انگیزه میاد
محمود فتحی 03 اسفند 1402 08:17
درود جناب پایمرد احسنت خیلی عالی بود
یعقوب پایمرد 06 اسفند 1402 12:28
درود جناب فتحی عزیز لطفتون مستدام. قلمتان سبز مانا باشید