باز هم آوازِ دل مستانه شد
صحبت از شمع و گل و پروانه شد
صحبت از رعنا جوانِ عاشقی
که در آتش سوخت تا فرزانه شد
همچو مجنون تا که لیلی را بدید
با تمامِ خویشتن بیگانه شد
اقتدارش در تمام عرصه ها
خارِ چشمِ دشمن بیگانه شد
در نظر بازیِ گل با باغبان
خوشترین بویِ گلِ گلخانه شد
ماجرایِ شعله و پروانه هم
صبحِ تارِ جمعه ای افسانه شد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 18 فروردین 1403 20:30
.مانا باشید و شاعر
ام البنین بهرامی 19 فروردین 1403 08:31
درود بر شما
محمود فتحی 19 فروردین 1403 15:39
درود برشماذشاعر
بداه ای تقدیمدشما
شمع گفت روشنایی توازکمال من است
پروانه گفت نه نه روشنایی توازوصال
من است
دستی که دورازآتش است چه داند
آنی که درآتش است پروبال من است
باپوزش