آمده ام نیامدی
آمده ام رخ بنگرم من از تو
شعر و غزل نیامدی
آمده ام که دل برم من از تو
جام عسل نیامدی
آمده ام شیدا کنم شیدا شوم
آرام من نیامدی
آمده ام رسوا کنم رسوا شوم
آرامشم نیامدی
آمده ام دریای من دریای من
دریای من نیامدی
آمده ام جانای من جانای من
جانای نیامدی
یک شب در خواب دیدمت
بار دگر نیامدی
به سان مهتاب دیدمت
زیباترین نیامدی
سودای عشق عزم سفر
به استقبال نیامدی
چشمم چه خیس دردت به سر
قلبم شکست نیامدی
بر ورقم باهر قلم نامت نوشت
آغوش من نیامدی
بر هر ورقم هر خط نوشت
ای جان من من نیامدی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 07 اردیبهشت 1403 15:32
.مانا باشید و شاعر