نسیم تو
که نمی وزد
پارچه ی رنگی چشمم
خیس می ماند
چشم که به تو می دوزم
نخ زمان پاره می شود
شعرهایم را گم می کنم
زخم های قلبم را کسی نبوسیده است
زخم هایت را به چشم می کشم
به آسمان خیره می شوم
به ماه می گویم از تو بگوید
پس از آن در جای خالی ات خواب می روم.
30/3/95
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
-
حکیمه کمایی.دلتنگ
-
زهره معینی منفرد
-
علی سلطانی نژاد
-
سیامک عشقعلی
نظر 4
معصومه عرفانی 11 تیر 1395 16:20
سلام محبوبه جون میلات مبارک دخترم
این گلها تقدیم به شما بزرگوار
محبوبه طاری دشتی 12 تیر 1395 09:48
سلام عزیزم فدات بشم
ممنون از محبتت
ان شاء الله شما هم جشن صدوبیست سالگیتون رو جشن بگیرید .
معصومه عرفانی 11 تیر 1395 18:15
باسلام مجدد در ضمن اشعارتون بسیار زیباست
زنده باشید و همچنان بسرایید
تقدیمی به بزرگوار
دریا
همان دریای آبی و همان طوفان دریایی
که امواج خروشانش زند هر لحظه سر بر سنگ دریا
ای خدا آخر ندارد او که آرامش در این دنیا
تمام سالها درحسرت این بود شاید .....
خدارا شاهدی دیوانه شد آخرز این موجهای جان فرسا
که امواجی بگیرد هردمی چشمان دریارا
کسی او را نمیفهمد
بگو آخر چه باید کرد تو ای ناجی
نجاتش ده تو آخر اینهمه سردرگمیها را
محبوبه طاری دشتی 12 تیر 1395 09:50
قربانت معصومه جان شعرتان بسیار زیبا و پراحساس هست .باعث افتخار بود .
بهروز عشق و کامکار ادب باشید