چه تنــگ می شود انگشتـــانم برقلــم
آنگــــاه که بی هیچ میــلی
به بنــد می کشــد مــرا
خاطراتـــی که از آن من نیستـــــ.........
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
معــراج من
نسیــم روح تو بود!
چه ساحــرانه جانــم می ربــود
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
آرام آرام
به پاییــن می غلتــم
در این میانـــه ی عمر.........!
لیکن جانــم به یاد تو بــارور می شــود
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
نوشتــه های من
فرســایشی ست بی تاریــخ!
که حالــم به تاریـــخ می کشـــد............
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
در انزوایــی بکـــر
به دریایــــی می نگــرم
که خزانــش بی نظـــر استـــــ
++++++++++++++++++++++++++++++++++++
شاعرانه هـــایم
ناشنــاس ترین صداهـــای من بـــود
++++++++++++++++++++++++++++++++++++
از نگاهتـــــ
قلــم آبستــن می شــود
پی نوشت:
عمـری بســرودی از این محنتـــ و فرقتـــــ
پس کــی به در آیـــی از این در به سلامتــــ
نظر 1
محمدرضا جعفری 02 شهریور 1395 22:20
درود بر شاعر خوب و مهربان.............موفق باشید ان شاالله تعالی ..