3 Stars

ای پناه پر گناهان

ارسال شده در تاریخ : 02 تیر 1396 | شماره ثبت : H945223

غلامحسین خورشیدی, [22.06.17 11:28]
(ای پناه پر گناهان)
بود قدر وده دل آرا،
سر مهری، شه عالم، گدا را!
شدم رنجین، پنه می خواهم ای یار،
به سختی اندرم، جویم تو را چار!
به درگاه تو می نالم صنم چون،
به فریادم رسی با مهر افزون!
ز غیرت من کجا جویم پناهی؟،
گشایش را ز غیرت کو که راهی؟
پذیری اندک و بخشی تو بسیار،
به دوشم بار سنگین رفته بردار!
دلم با نور ایمان روشنی بخش،
یقینی ده نبینم جز تو را نقش!
بدانچ استی ز تو، من را رضایت،
ببندم این لبان را از شکایت!
تو ای پایان ره بر آرزویم،
هر آن می جویم از غیرت که جویم؟!
گنهکارم؟، که پوشاند گنه را؟!،
هراسانم؟، که ره داند ز چه را؟!
شها!، لغزیده ام، بخشایشی ده،
گرفتار استمی، بگشایشی ده!
به در استاده ام تا در گشایی!،
که آخر من گدا هستم تو شاهی!
چنان کشتی که توفانش گرفته،
نگه می جویدت این جان بهشته!
اگر دستم نگیری تو در این ماه،
نه بتوان خود برون گشتن از این چاه!
اگر تنها به خوبان در گشایی،
به من دانم که آتش شد روایی!
سر مهری اگر بر روزه داران،
من استم در میان نا به چاران!
گنهکارم ولی مهر آور استی،
چه غم دارم که چون تو داور استی؟!
چو می دانم تو را رحمت فزون است،
چه ترسی تا که احوالم نگون است؟!
پناه پر گناهان دست من گیر،
که بس سنگین شده بار و مرا چیر!
کنون "عارف" سرش پایین به درگه،
که بگشاید به رویش دربی آن شه!
غلامحسین خورشیدی(عارف)
96/3/27

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 177 نفر 263 بار خواندند
ابوالحسن انصاری (الف. رها) (06 /04/ 1396)   | علی معصومی (05 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :2


نظر 2

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا