3 Stars

یاد میکده

ارسال شده در تاریخ : 27 فروردین 1399 | شماره ثبت : H949243

(یاد میکده)
گرد من جمع شوید،
بگذارید که از میکده یادی بکنم؛
من بدان دین فراوان دارم!
در اسارت بودم،
بندی سبحه و سجاده و دلق،
بندی مسجد و محراب نماز،
من گرفتار شبستان بودم!
ناگهان عربده ای بشنیدم،
و سراسیمه برون گشتم تا،
بزنم فریادی، به سر آن میخواره؛
دیدمش جامه به تن بدریده،
بی خیال از هر ننگ،
بی خیال از هر نام؛
می رود عربده کش بر سویی!؛
خویش را سخت نگه داشته است،
تا نیفتد بر خاک!
گو کسی می گوید، در پی اش گرد روان!؛
گو کسی می گوید، راه او راه رهایی ست تو را!
من به این هاتف دل،
و سروشی که مرا راه به میخانه نمود،
گوش دل بسپردم!
و کنون این هستم، "عارف"ی میخواره!؛
جام گیری، خمار؛ و گواهم مستی!
غلامحسین خورشیدی(عارف)
99/1/26

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 88 نفر 137 بار خواندند
امیر عاجلو (27 /01/ 1399)   | غلامحسین خورشیدی (27 /01/ 1399)   | ایمان اسماعیلی (27 /01/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (27 /01/ 1399)   | مسعود مدهوش (28 /01/ 1399)   | خسرو فیضی (01 /02/ 1399)   | طارق خراسانی (04 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (27 /01/ 1399)  ایمان اسماعیلی (27 /01/ 1399)  خسرو فیضی (01 /02/ 1399)  طارق خراسانی (04 /02/ 1399)  
تعداد آرا :4


نظر 5

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا