اوکه از تدبیرما نالیدرفت .؟
مرگ را چون پی به تن مالیدرفت
بی شک اندر دفتر نامرعی اش
خواری امروز ما را دید رفت
مثل مادر کز جگرگوشه اش جدا
جای اشک از دیده بارید رفت
همچوشبنم ساده از دامان گل
سوی اقیانوس غم لغزید رفت
چون پرستوناگزیر از فصل کوچ
پرگرفت از آشیان . رنجیدرفت
مثل باران نم نم و بی ادعا
سمت سیلابی روان غلطیدرفت
با خروش و رانش کوه ریا
تاروپودش مثل (بم) لرزیدرفت.؟
چون نسیمی رهگذر از باغ وبر
حال گل را نیمه جان ؟ پرسید رفت
سایه ای که افتاد بر آبادی اش
آفتابش را نهان بلعید رفت
خسته از اندیشههای خام بود.؟
سوی آغوش خدا خندید رفت
،پیرنظر(سلیم)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 06 آذر 1400 22:00
سلام ودرود
محمد مولوی 07 آذر 1400 17:04
درودتان استاد بزرگوار عالی بود
محسن جوزچی 09 آذر 1400 23:11
جناب پیر نظر درود بر شما
شعر شما را خواندم بسیار زیباست
جسارت بنده را ببخشید ،بیت سوم از آهنگ ابیات اول و چهارم به بعد خارج شده
همواره پاینده باشید
حسن مصطفایی دهنوی 11 آذر 1400 07:46
سلام و درود استاد
عالی است
سربلند و پاینده باشید