موهای سپیدم
ویرانه شد اندامم بی واسطه وقتیکه
موهای سپیدم را آئینه نشانم داد
با عقل در افتادماز عشق گذر کردم
توفان کهنسالی وقیکه تکانم داد
شبهایی شکیبایی با غصه به صبح آمد
تغییر عجیبی را در روح وروانم داد
از زمزمه افتادم درخویش فرورفتم
قربانی اول را بیچاره زبانم داد
صددردطبیب آزار از زخم زبان برخاست
قربانی دومرا اجزای نهانم داد
محراب نشین گشتم کز وسوسه بگریزم
تصویرتظاهر را آئینه نشانم داد
با دلهره جنگیدم دراوج فراموشی
قربانی سوم را خاموشی جانم داد .؟
پیرنظر (سلیم)
بهار ---- ۱۴۰۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 04 خرداد 1401 10:56
سلام ودرود
مروت خیری 04 خرداد 1401 23:03
درودها خدمت شما استاد زنده باشید
محمد عالمی 07 خرداد 1401 10:43
سلام ا ستا د با آرزوی سلامتی برای شما شعر بسیار زیبای موهای سپید را خواندم موفق باشید