خیال باطل
باورودت ای پریوش که نشد وصال حاصل
دل ودین وعقل وهوشم همه شد دُچار مشکل
من که عمردر فراقت سپری نموده بودم
با حضور تو دوباره شدم از زمانه غافل
قلب در بلا غریقم به حریق بال وپر داد
همه سوخت تار وپودم به تب خیال باطل
ای غزال مُلک عرفان که بدام من نشستی
از مسیر دیگری رو که بُوَد به عشق مایل
تو غرور و فخر بحری ،صدفی گرانبهای
منهم از بهانه جوئی من ماسه های ساحل
من نه آن منم که از تو بتوانم عشق جویم
نه تو آن منی که از من بخری قرار ؛ بادل
پیرنظر " سلیم
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 3
حسن کریمی 24 آذر 1394 22:33
احسنت جناب پیر نظر
علیرضا خسروی 25 آذر 1394 16:50
درود بر شما
دادا بیلوردی 26 آذر 1394 17:13
درود بر جناب سلیم
بهره مند شدم از احساستان