خستگی به شاعر نیست گر بود پی ارشاد
هیچکسی به دنیا نیست همچو شاعران آزاد
در سکوت و آرامش همچو شمعی میسوزد
ظاهرش پریشان بود باطنش بود دلشاد
شرمسار وجدان نیست بد نمی کند برکس
زیر بازوی آن رفت وقتی بر زمین افتاد
هر کسی پریشان بود می رود به سوی او
مرهمی کند بر زخم گر چه هست نو بنیاد
هرکجا و هرجا بود عالمی دگر دارد
سهم آن از این دنیا آه و ناله و فریاد
گه برای آزادی گه برای مرغابی
آن ندیده منزل را اینجا تشنگی جان داد
نه به فکر شهرت هست نه به فکر قدرت هست
آنچه که او می خواهد بر همه شود امداد
هر دلی نمی سوزد بر کسی که جا مانده
آن دلی که میسوزد ناظما بود استاد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 30 آبان 1399 07:40
حسین خیراندیش 30 آبان 1399 19:44
سپاسگزارم
مجید ساری 30 آبان 1399 22:40
سلام ودرود استاد والامقام
از مرور قلم بسیارزیبا و دلنشینتان حظ فراوان بردم
دستمریزاد
قلمتون همیشه آزاد
دل و روح وروانتان در اوج خوشی ها
و شاعرانه هایتان رها از تمام غصه ها و اندوه ها باد استاد
درپناه حق
حسین خیراندیش 22 آذر 1399 20:10
درودها حضرت دوست
تنتان سلامت و تنور دلتان گرم
کاویان هایل مقدم 02 آذر 1399 13:37
بله دقیقا حال شاعر آزاد اندیش را توصیف نمودید
حسین خیراندیش 22 آذر 1399 20:07
درود
سپاس از حضور سبزتان