به آیینه گفتم نشانم مده
به احساس پیری مکانم مده
اگر ادعای جوانی کنم
به زخم زبانم امانم مده
ز تدبیر پیری سخن گفته ام
خطا گر نمودم زیانم مده
اگر من نمودم جوانی خطا
به آب روان آشیانم مده
غبار تنم رنگ دیگر گرفت
بهارم به رنگ خزانم مده
تو آیینه ی پاک و روشن گری
نگه بر تو کردم تکانم مده
ببین صورتم را هر آنچه که هست
به چشم دل دشمنانم مده
تو دانی و من آنچه که بود هست
غمی بر دل دوستانم مده
به یک رنگی تو کسی نیست نیست
تو ضعف بر دل شادمانم مده
چو ناظم همه بر تو اند احتیاج
ز کف اعتماد گرانم مده
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 25 دی 1399 08:26
درود بر شما
کاویان هایل مقدم 27 دی 1399 09:28
راز و نیازی خالصانه با دوست