قمربنی هاشم
گوهر کنز شرف ،نام آورم ابولفضل
خسرو مُلک ادب ، برادرم ابولفضــل
دید حسن جمالت ،ماه خجالت کشیـد
ماه بنی هاشمی،تو یاورم ابولفضـل
رقیه در انتظار،چشم به راه آب است
سردار لشکر من ،آب آورم ابولفضل
بچشم زیبای تو ، تیرِ کینه نشسته
افتاده ای بصورت ، دلاورم ابولفضل
تشنه زدی به دریا، تشنه برون آمدی
فدایِ لب ِ تشنه ، رزم آورم ابولفضل
لنگر اردوی من ، سپه دارِ علمــدار
دستت چرا فتاده ، جنگاورم ابولفضل
چشم تو پرزخونه ، خالیه مشکت اما
ساقی طفلان من ،تو یاورم ابولفضل
بالینِ پُر زِ خونت ، گرفته عَطر زَهـرا
نشسته درکنارت،چون مادرم ابولفضل
گرچه که داغ اکبر، برده صبرو قـرارم
کمرشکست غم تو ، بِدل دارم ابولفضل
دیدم تورا بدینسان،شد اکبرم فراموش
تنهاییم دراین دشت،شد باورم ابولفضل
شهباز تیز چنگم ، بال و پرت شکسته
شکافتند سرت را ، برابرم ابولفضل
افتاده ای زمرکب ،پرچم بدست لشکر
علم شده سرنگون ،علمدارم ابولفضل
اشک(حبیب)جاری چکیده روی دفتـــر
بهرِ شفاعتِ تو ، نظردارم ابولفضــل
............حبیب رضایی رازلیقی
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 5
زهرا حسین زاده 27 فروردین 1395 02:34
سلام
برادر شاعر توانا و گرامی
احسنت بسیار عالی قبول باشد
موید باشید
بچشم زیبای تو ، نشسته تیرِ کینه
افتاده ای بصورت ، دلاورم ابولفضل
.................................
........................................
گرچه که داغ اکبر، برده قـرار و صبرم
کمرشکست و داغت ، بِه دل دارم ابولفضل
حبیب رضایی رازلیقی 27 فروردین 1395 22:41
سلام خواهرحسین زاده
شما خود در شعر استاد هستید
.
در موزون بودن شعر میدانم اشکال دارد اما
چون شعر آیینی بود و مدح بودناجارا در بعضی از قسمتها
وزن را فدای مفهوم نمودم
که خاصیت نوحه میباشد
از این بابت پوزش میخواهم
ممنون از شما
حمیدرضا عبدلی 27 فروردین 1395 06:03
باسلام استاد عزیز خوب سروده اید موفق باشید
حبیب رضایی رازلیقی 27 فروردین 1395 22:44
سلام استاد عبدلی
ممنون از تایید شما از مرحمت شما ممنونم
در پناه حق باشید
حبیب رضایی رازلیقی 27 فروردین 1395 22:45
سلام استاد عبدلی
ممنون از تایید شما از مرحمت شما ممنونم
در پناه حق باشید