گمگشته ز خود ، یار چه زیباست کجائی
صحن و حرم و کعبه همین جاست کجائی
بستی همه بار سفر و عازم سنگی
نیکو نگری میکده پیداست کجائی
محمود و خلیل از پی هم بتکده بستند
ای ختم رسل بتکده بر پاست کجائی
بهر دل خود میروی ای زائر عُزّیٰ
بتخانه شکن کاین شب یلداست کجائی
میخواره و لوطی و هوس ، را گله ای نیست
زاهد ز هوس غرق تمنّاست کجائی
بر سفرهی بی نان فقیران نظری کن
ولله که این مروه مصفّاست ، کجائی
سیم و زر راهت بده در کوی ضعیفان
کاین کوچه همان کوچهی مولاست کجائی
معشوق شما اشک سرازیر یتیم است
برچیدن محصول مهیاست کجائی
افسوس که یک گوش در و گوش دگر در
عمریست که این خون به دل ماست کجائی
ایمان به چه رو خرده بگیری ز بزرگان
کفرت به سر عرش معلّاست کجائی
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 5
طارق خراسانی 11 مهر 1395 13:40
سیم و زر راهت بده در کوی ضعیفان
کاین کوچه همان کوچهی مولاست کجائی
معشوق شما اشک سرازیر یتیم است
برچیدن محصول مهیاست کجائی
درود جناب کریمی
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) 11 مهر 1395 14:08
سلام و عرض ادب جناب طارق
سپاس از حضور جناب عالی
البته ایمان کاظمی هستم
طارق خراسانی 12 مهر 1395 10:32
با درود و سلام مجدد
از اینکه نام آن عزیز جان را اشتباه تایپ کرده ام پوزش می خواهم .
حمیدرضا عبدلی 12 مهر 1395 13:10
با سلام بسیار عالی
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) 12 مهر 1395 19:16
سلام و درود به جنابعالی
سپاسگزار از حضور سرور بزرگوار