آسمان چون به مه چهر تو آراسته شد
جانِ عالم همه مست از می ناخواسته شد
تیر و ناهید چو یک بوسه گرفتند ز یار
مشعلِ مهر بر اندام فلک تافته شد
حور و غلمان و ملائک همه مغموم و خجل
تا قیامت به سر موی تو دلباخته شد
لالهی ِ منفعل از قصّهیِ گیسوی نگار
چو شقایق به دلش داغ تو پرداخته شد
خادم و پادشه و عارف و مستان طریق
جامهیِ ترمه به کرباس تنش بافته شد
قدِ موزون و تماشائی هر سرو سَهی
در طلبْ تا به سرای ِ مَلَک افراشته شد
غیرت یار برآشفتهشد از این همه وجد
زین سبب چادر شب بر فَلک انداخته شد
شعر «ایمان» نکند وصف سر طرّهیِ دوست
شُکر گوید که گِلش با نَمِ او ساخته شد
در بیت دوم و مصرع دوم آرایه «ایهام» در بیت هفتم آرایه «تعلیل» و در بیت هشتم مصرع دوم آرایه «تلمیح» موجود است.
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
حمیدرضا عبدلی 29 مهر 1395 20:33
با سلام جناب کاظمی بسیار زیبا