3 Stars

دور افتاده....

ارسال شده در تاریخ : 27 اردیبهشت 1401 | شماره ثبت : H9420822

.
دور افتاده تک درختی که دور تا دور آن بیابان بود
ایستاده میان زمانها دستهایش شکوفه باران بود
.
کاروان رفته بود و من ماندم باقطار دل بی قراران
یاد او درحولی قلبم چشم من در پی کاروان بود
.
بوی اردیبهشت جاری شد باد می آمد از دور ونزدیک
بال می زد به هرسو پرنده رود بالنده و خروشان بود
.
برتن تردشاخه ها گلخند لحظه ها با پیامی بهاری
سبزه ها مخملین و جان آویز آبشار امیدافشان بود
.
روی آورد سویش الهامی اشک غلتید کنج چشمانش
از بلندای تپه راهی شد استرس داشت گاه لرزان بود...
.
کیست او چیست او چه می جوید عابری در خیابان رویا
جلوه ای در میان تما شا او که در پیچ و تاب و حیران بود
.
سهمش اززندگی جان بر لب سفره ی غصه گسترده تقدیر
دست خالی تر از قحط سالی اول و آخرش پریشان بود
.
ما در این قصه رو دست خور دیم روی خط مداوم حسرت
روسیاه از غبار اغواییم این هنر سازه کار شیطان بود
.
تامسیر دروغ پا برجاست بی حیا رفته اوج از میان بر
ناروا شد روا با تلنگرکاشکی غم فقط غم نان بود
.
کاروان رفت ومن نمک گیر از خاطراتی که از یاد رفته
آرزو ها که بر باد رفته این حدیث امید واران بود

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 88 نفر 133 بار خواندند
امیر عاجلو (28 /02/ 1401)   | کاظم قادری (28 /02/ 1401)   | محمد مولوی (30 /02/ 1401)   | منوچهر فتیان پور (19 /12/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (28 /02/ 1401)  محمد مولوی (30 /02/ 1401)  منوچهر فتیان پور (19 /12/ 1401)  
تعداد آرا :3


نظر 3

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا