محبت
کسی می شناسد بهای محبت
که جانش شود آشنای محبت
نوای دورنگی بیازارد او را
زمانی که شد همنوای محبت
گدایی نکردم تمامی عمرم
چه عیب است باشم گدای محبت
محبت کسی تحفه آرد برایم
چه آرم به نزدش بجای محبت
همانند اکسیژنش می شمارم
نفس می کشم در هوای محبت
صفایش صمیمی تر از نوبهار است
نهم گام سوی صفای محبت
محبت نباشد جهان دوزخ است و
دهم جان خود را برای محبت
تو ای گوهر پاک یکدانه ی من
به دریای بی انتهای محبت
سراپای تو نیست غیر از محبت
ندانم چه ریزم به پای محبت
رها بی محبت سیه روزگاری
قسم بر جلال خدای محبت
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
حسن کریمی 06 اردیبهشت 1396 08:23
درود برشما وسروده اموزنده حضرتعالی پاینده باشید
جواد مهدی پور 10 اردیبهشت 1396 17:37
درود بر شما جناب انصاری عزیز
زنده باشید
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 17:04
☆☆☆☆☆