بی طاقت است
.
بیرون طاقت است او اگر ناگزیر بود
عذر گناه خواهد آیا که دیر بود
از حکم زندگانی بی تاب می شود
واز حسرت لهیب درون آب می شود...
ای حر شتاب کن که زمانی نمانده است
پا در رکاب کن که امانی نمانده است
تعجیل کن که دیگر جای شکیب نیست
درد ترا به غیر از جانان طبیب نیست
راه نجات نزد حسین غریب هست
از بارگاه دوست ترا هم نصیب هست...
ای حر برو به سایه ی خرسندی مدام
در کوچه باغ پاکی و وارسته ی امام
تا کی اسیر چنبر گر داب می شوی
زین ور طه شو خلاص که شاداب می شوی....
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 17:02
☆☆☆☆☆