3 Stars

رد پای غزل

ارسال شده در تاریخ : 16 امرداد 1395 | شماره ثبت : H943809

سکوت بود و تماشایِ رد پای غزل
دلم گرفت... نوشتم کمی برای غزل

گرفته بوی تنت را تمامِ طول مسیر
از ابتدای غزل تا به انتهای غزل

زبانِ حال دلم را کسی نمی فهمد
به جزء نگاهِ پریشان و آشنای غزل

تمام مردم این شهر، کور و کَر بودند
که باز هم نشنیدند، های هایِ غزل

بگو به مطرب مجلس که برندارد ساز
هوای میکده پُر گشته از صدای غزل

زدم به سینه ی دریا دراین سیاهی شب
سپرده ام دل خود را به ناخدای غزل

دوباره می زند انگار دست و پا این دل
برای آنکه بگیرد کمی هوای غزل

غروب گشته و باید دوباره برگردیم
پُر از سکوت و پر از نانوشته های غزل

امیروحیدی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 200 نفر 264 بار خواندند
حمیدرضا عبدلی (18 /05/ 1395)   | علیرضا خسروی (20 /05/ 1395)   |

رای برای این شعر
حمیدرضا عبدلی (18 /05/ 1395)  علیرضا خسروی (20 /05/ 1395)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا