3 Stars

در باران

ارسال شده در تاریخ : 21 امرداد 1395 | شماره ثبت : H943832

و باز شد در و مردی خزید در باران
و باد بوی تنش را وزید در باران

دوباره عقربه ها را عقب کشید و نشست
و پله پله تنش را کشید در باران

برهنه روی نفس های باد می رقصید
سیاه گیسو و رقصی چو بید در باران

سکوت و بُهت عجیبی ز پیکرش گُل کرد
و تَن تَتَن، تَن خود را شنید در باران

جدا از این من و ما بود و هرچه بود و نبود
نگاه گم شده ای ناپدید، در باران

تنی به آب زد و زیر آسمان گُم شد
و زیر پیرهنش، آرمید در باران

سلام کرد به قابی که سرد و خالی بود
گلوی خاطره ها را بُرید در باران

تمام زندگی اش را گذاشت در بیتی
و شاه بیتِ دلش را ندید در باران

فقط به حکم غزل، پا گذاشت در بیتم
و چکه چکه غزل را، چکید در باران

تنش بدون سرش، عاشقانه می رقصید
فرشته ای شد و ناگه پرید در باران

مفاعلن فعلاتن، چکید بر سَرِ شعر
شکست پُشت غزل را، خمید در باران

زمان دفن غزل را درست یادم نیست
که ناگهان غزلی آفرید در باران

امیروحیدی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 191 نفر 260 بار خواندند
حمیدرضا عبدلی (23 /05/ 1395)   | علیرضا خسروی (23 /05/ 1395)   |

رای برای این شعر
حمیدرضا عبدلی (23 /05/ 1395)  علیرضا خسروی (23 /05/ 1395)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا