3 Stars

خاطره ی تلخ

ارسال شده در تاریخ : 24 امرداد 1395 | شماره ثبت : H943847

کلافه گشت و دوباره به آب و تاب افتاد
و چند قطره ی اشکی که رویِ قاب افتاد

دلش شبیه قدم هایِ شعر، می رقصید
والتهابِ نگاهش، بر آفتاب افتاد

دِرَنگ کرد و نکرد آن چنان که وِلوله ای
به جانِ خسته ی این بیت های ناب افتاد

شبی پرید و از این جا به آسمان ها رفت
و پلک های نجیبش که با شتاب، افتاد

چکید رویِ غزل از نگاه شب، اشکی
و اضطراب و تنِش هم به جان خواب افتاد

میان آینه، لختی دوید و بعد از آن
به یادِ خاطره ای تلخ، با طناب افتاد

دوباره قصه ی رفتن، دوباره لرزش اشک
ز چشمِ شاعر بیچاره، بی نقاب افتاد

امیروحیدی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 200 نفر 292 بار خواندند
محمد جوکار (25 /05/ 1395)   | حمیدرضا عبدلی (25 /05/ 1395)   |

رای برای این شعر
محمد جوکار (25 /05/ 1395)  حمیدرضا عبدلی (25 /05/ 1395)  
تعداد آرا :2


نظر 2

  • محمد جوکار   25 امرداد 1395 00:50

    درودت باد جناب وحیدی عزیز
    و آفرین بر رقص قلم شیوایتان
    خرسندم که میهمان احساس نابتان شده ام .
    پاینده مانید به مهر
    rose rose rose rose

  • حمیدرضا عبدلی   25 امرداد 1395 20:55

    با سلام جناب وحیدی بسیار عالی موفق باشید

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا