3 Stars

دلتنگی

ارسال شده در تاریخ : 26 امرداد 1395 | شماره ثبت : H943856

غروب... ساعت شش، انتظارِ دلتنگی

نشسته بود زنی از تبارِ دلتنگی


دلش دَوام نیاورد آسمان باشد

و رفت با غزلی از غُبارِ دلتنگی


ببین که فرصت مُردن نداشت حتی زن!

میانِ ثانیه ها و مزارِ دلتنگی


دلش نخواست بگوید: که دوستت دارم

اگرچه بود زبانش، دچارِ دلتنگی


نگاه کرد به مرد و تنش که عریان بود

شکُفت خاطره ها در بهارِ دلتنگی


و مرد خواست بگوید که ناگهان برخاست

لَبالَب از هیجان و فِشارِ دلتنگی


سکوت بود و صدایی به گوش می آمد

صدای هِق هِق مردی، کنارِ دلتنگی


امیروحیدی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 207 نفر 289 بار خواندند
محمد جوکار (26 /05/ 1395)   | حمیدرضا عبدلی (28 /05/ 1395)   | محمدرضا جعفری (02 /06/ 1395)   | امیر وحیدی (15 /06/ 1395)   |

رای برای این شعر
محمد جوکار (26 /05/ 1395)  حمیدرضا عبدلی (28 /05/ 1395)  
تعداد آرا :2


نظر 2

  • حمیدرضا عبدلی   28 امرداد 1395 14:49

    با سلام جناب وحیدی بسیار عالی

  • محمدرضا جعفری   02 شهریور 1395 22:18

    درود بر شاعر خوب و مهربان.............موفق باشید ان شاالله تعالی .. rose rose rose rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا