نگاهت می کنم ،وقتی،خودم رامی نمایم گم
سفر تا می کنم سمت خراسان از دیار قم
چه سحرانگیزچشمان تولای پنجره فولاد
تماشاییست فانوس طلایی حضرت هشتم
بهشت ماست دامان شما دستم به دامانت
مباد ابلیس غافلمان کند با خوشه ای گندم
شرابی ناب دارد گرچه سقاخانه ات آیا
زدستت می شودجامی بنوشم هشتمین خم
سعادت یار من باشد شوم زائر ترا سالی
چه می شد می شدم من خادمت درمحضرمردم
من عاشق پیشه ام دعبل دراین عصرپرازمأمون
به شعری نذرتان دل داده ام درقرن بیست ویکم
چه می شد می نمودی یک نظرمن راتو خوب من
نگاهت می کنم ،وقتی ، خودم را ،می نمایم گم
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 12 آذر 1395 12:50
درودها سیدگرامی
سیدعلمدار ابوطالبی نژاد 01 اردیبهشت 1396 10:38
سلام آقای انصاری عزیز
سپاسگزارم ازاظهارلطف وحسن نظر حضرتعالی
سربلندباشید