آغاز من از واقعه ای بود که رخ داد
آن موعد روحانیِ موعود که رخ داد
آتش به دلم شعله زد از هُرمِ وجودت
گسترده تر از آتش نمرود که رخ داد
با جان و دلم گم شده ام در خودم اکنون
از حادثه ای ساده و مشهود که رخ داد
حیرانم ازین تاخت و تازِ غم عشقت
چون شانه سر از نغمه داوود که رخ داد
عاشق شده ام سخت به مهرِ تو چه آسان
با اینهمه دشواریِ موجود که رخ داد
هر پاره دلم را بنگر هست شبیهِ
شق القمر از جانب معبود که رخ داد
در گردش دُورِ حرم و خانه تو بودی
مطلوبم از آن حاجت و مقصود که رخ داد
بنگر که دلم بین نفس های تو گم شد
در پرتوِ این طالع مسعود که رخ داد
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 7
محمد جوکار 29 تیر 1396 02:11
درودت باد جناب بزرگ نیا
غزلی زیبا و نغز و ناب از قلم زیبایتان خواندم
رقص قلمت ماندگار
اردشیر بزرگ نیا 31 تیر 1396 10:29
درود بر جناب جوکار عزیز
از اینکه همیشه مشمول لطف و مهربانی شما هستم خرسندم و سپاسگزار
لطف حضور و نظر لطفتون مایه دلگرمیست
همیشه شاد و سلامت باشید
اردشیر بزرگ نیا 31 تیر 1396 10:29
درود بر جناب جوکار عزیز
از اینکه همیشه مشمول لطف و مهربانی شما هستم خرسندم و سپاسگزار
لطف حضور و نظر لطفتون مایه دلگرمیست
همیشه شاد و سلامت باشید
حمیدرضا عبدلی 30 تیر 1396 16:11
باسلام استاد بسیارزیبا
اردشیر بزرگ نیا 31 تیر 1396 10:33
درود بر شما جناب عبدلی عزیز
بنده نوازی میفرمائید. افتخار من شاگردی شما بزرگواران است
سپاسگزارم بابت حضور و نظر لطفتون
پایدار و سرافراز باشید
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 30 تیر 1396 22:52
درودتان باد
اردشیر بزرگ نیا 31 تیر 1396 10:35
درود بر شما جناب انصاری عزیز
سپاسگزارم بابت لطف و مهربانیتون بزرگوار
ان شاءالله همیشه شاد و سلامت باشید