در هر زمان سر شکن نهروان پسند
بشکسته فرق عشق زقوم اذان پسند
آنجا که آیه های بهار آذر است با
پژمرده برگهای درخت خزان پسند
در آن زمان که عشق به تاراج میرود
از سوی صوفیان سراپا جهان پسند
اسطوره های مرده زعیمند در بَر ِ
کوتولگان سست رگِ قهرمان پسند
یعنی میان جنگل مولا بدون آب
از بین تشنگان طمعکار نان پسند
اندیشه های باکره را مفت میدرند
کفتارهای مرده خور ِ رایگان پسند
آنوقت بین کشتی توفان گرفته و
آن های های آدمیان فغان پسند
پارو چگونه میرسد آخر به کار یک
ملاح پیر دلزده ی بادبان پسند
باید که خون تازه به رگها روان شود
اکسیر عمر دائمی و جاودان پسند
یا اینکه روح نوح بروید میان آن
مرعوب های وازده ی خانمان پسند
تا اینکه بین آن همه امواج خوف ناک
ظاهر شود کرانه ی امن و امان پسند
این قصه ی تغافل دور زمانه است
تا کی رود به گوش زمانِ دهان پسند
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نقد 1
مرتضی دولت ابادی 20 اردیبهشت 1399 08:29
با این شعر کوبنده ی شیوا وجه تسمیه ی نام بزرگتان
را ثابت کردید.