( به نام خدا )
من از اعماقِ وجودم ، به تو ایمان دارم
با همه تارم و پودم ، به تو ایمان دارم
در کنارت غمی از ؛ بود و نبودنها نیست
ای همه بود و نبودم ، به تو ایمان دارم
مثلِ فوّاره ، که در اوج ؛ فرو می ریزد
لحظهٔ اوج و فرودم ، به تو ایمان دارم
بی تو یک واژهٔ ؛ بیگانه ام ، اما با تو ؛
سر و پا شعر و سرودم، به تو ایمان دارم
نه فقط وقتِ گرفتاری و هنگامِ سقوط
که از آغازِ صُعودم ، به تو ایمان دارم
هر قَدَر ذاتِ تو را درک کنم کافی نیست
در پی کشف و شهودم ، به تو ایمان دارم
غرقِ موسیقیِ ، جان بخشِ ارادت شده ام
خود ، نوایِ دف و عودم به تو ایمان دارم
عاشقان عشقِ تو را ؛ سجده کنان میجویند
محوِ این عشق و سجودم ، به تو ایمان دارم
تو بسوزانم و بنگر ، که پس از مرگ ، هنوز ؛
گر چه خاکستر و دودم ، به تو ایمان دارم
بارالها ؛ طلبِ ، وصلِ تو دارد ؛ « مهران »
« پرِ پرواز ؛ گشودم ، به تو ایمان دارم » .
( مهران اسدپور )
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 2 از 5
نظر 1
محمد مولوی 06 امرداد 1399 19:17