3 Stars

چشمانت

ارسال شده در تاریخ : 21 امرداد 1396 | شماره ثبت : H945380

در وصف تو و چشمانت هر چه گویم کم است
آتشه عشقه تو چون آتشه جهنم است
منه دلباخته میسوزم در دامانه عشقت
تا نگاهم نکنی کاره من اندوه و غم است

خار مکن سره هر کوچه منه دلبسته را
سکه ی یک پولم مکن تو دگر دلبرا
من در طلبه عشقت دنیا دیده شده ام
تو رساندی مرا از عمقه ظلمت به خدا

*ازهرچه خوب و خوبیست تو بازهم خوب تری
تو یک سر و گردن از مردمه این شهر سری
منه پریشان از ندیدنه تو میمیرم
من برای داشتنت می کوبم به هر دری

گیرایی چشمانت مرا درگیرم کرده
تو بنگر هجر و دوریت آنقدر پیرم کرده
هر روز برای من قده یک سال می گذرد
غمه دوریت مرا از زندگی سیرم کرده

تو بیا یک قدمی سمته دله من بردار
مرهمی از عشق بگذار بر این دله بیمار
بیا و با اعجازه چشمانت مرا مستی ده
تا که سرمست شوم از عطشه عشقت ای یار

#ترانه_چشمانت
#سنتی
#قائم_ذبیحی

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 3 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 205 نفر 285 بار خواندند
میرعبدالله بدر ( قریشی) (23 /05/ 1396)   | محمد مولوی (01 /01/ 1400)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


نظر 2

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا