چه کسی می شود
با گُلِ سُرخ دشمن ؟
می خَلَد گُلبرگِ نرمش را
می دَرد بی رحمانه ،
برگش را
چه کسی می شکند
پنجرۀ رو به باغ را ؟
آتش می زَند بر چوبش
می نگرد با شادی ،
مرگش را
چه کسی می خواهد
که نبارد باران ؟
روی میکند به آسمان
می طلبد از ابر ،
تگرگش را ؟
*******
با تو هستم
ای گشته پنهان ،
در برف و بوران
کافی نیست ،
دل سنگی ؟
نمی شوی خسته ؟
از آزردن ،
زخم زدن ...
نمی شوی دمی
عاشقِ دل تنگی ؟
تعداد آرا : 6 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 26 فروردین 1399 20:30
لطیف و دلنشین
مسعود مدهوش 26 فروردین 1399 20:33
درودتان
یاشاسین ،
فاطمه گودرزی 26 فروردین 1399 21:51
درود
علی معصومی 27 فروردین 1399 12:37
درود و ارادت
ارجمند
◇◇◇◇
باید برای این همه خوبی
دعا کنم
♡♡♡♡
ایمان اسماعیلی 27 فروردین 1399 14:39
درود جناب افشار
سرشار از احساس
عباس ذوالفقاری 27 فروردین 1399 20:35
سلام احساستان واقعا زیباست افرین
خسرو فیضی 29 فروردین 1399 13:28
. با بهترین درودهایم
. استاد گرامی فوق العاده تاثیر گذار سروده اید
. زیبا و شیوا . . موفق باشید
.